تفکرسیستمی
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی نوع سازمان یافتهای از اندیشیدن است که بر مبنای آن میتوان
به درک بنیادی از رفتار یک سیستم بر مبنای فهم عمیق از ساختار آن نائل شد.
منظور از ساختار، شبکة روابطی است که بین اجزای سیستم برقرار است. برخلاف
وقایع و انگارههای رفتاری که معمولاً قابل مشاهده هستند، بسیار مشکل است
که ساختار یک سیستم را به وضوح دید. دیدن شلوغی یک خیابان کار مشکلی نیست؛
ولی دیدن ساختاری بنیادی به وجود آورندة این شلوغی به سادگی امکانپذیر
نیست. در ساختار یک سیستم اجتماعی علاوه بر افراد و روابط بین آنها، باید
به مدلهای ذهنی افراد نیز توجه کافی مبذول داشت. مدلهای ذهنی عبارتند از:
مجموعة فرضها، عقاید و ارزشهای موجود در سیستم و اجرای آن. آگاهی از این
مدلهای ذهنی و روابط متقابل اجزای سیستم شرط لازم برای ساخت سیستم و برخورد
مناسب با آن است.
تفکر سیستمی را میتوان به مثابه زبانی دانست که از طریق آن میتوان به
تشریح ساختار یک سیستم پرداخت و دانستهها و آموختههای خود را با دیگران
در میان نهاد. مهمترین خصوصیت تفکر سیستمی این است که همیشه به مجموعه و در
کلیت آن مینگرد و به جای تمرکز روی اجزا، به بررسی روابط بین این اجزا و
در نهایت رفتار کلی سیستم میپردازد.
ما در زندگی روزمره خود شاهد حوادث و وقایع کوچک و بزرگ بسیاری هستیم. کافی
است هر شب نگاهی به سوتیترهای روزنامههای مختلف و یا ستون حوادث بیندازیم
و یا در منزل و محل کار به تمام آنچه اتفاق میافتد، توجه کنیم. بعضی از
وقایع یکی دو بار اتفاق میافتند و بنابر این به زودی از خاطرهها محو
میشوند. برخی دیگر با تغییراتی دائماً تکرار میشوند؛ مثلاً میتوان سر یک
چهار راه ایستاد و شاهد شلوغی آن در طول ساعات مختلف بود. در این صورت
میتوان به سادگی دید که هر روز در ساعات معینی سطح ترافیک بسیار بالا و در
اوقات دیگر کمتر است. گاهگاهی نیز شاهد تصادف اتومبیلها خواهیم بود.
وقایعی که کمابیش به طور مرتب اتفاق میافتند، نمایانگر یک نمونه یا انگارة
رفتاری هستند. دانستن انگارة رفتاری یک سیستم به
خودی خود شناخت کافی از سیستم برای پیشبینی رفتار آن را به ما نمیدهد،
ولی اجازه میدهد که رفتار خود را با سیستم مورد نظر منطبق کنیم؛ مثلاً اگر
بدانیم که هر روز در زمان معینی خیابان معینی بسیار شلوغ است، میتوانیم
رفت و آمد خود را طوری تنظیم کنیم که به آن شلوغی بر نخوریم.
در لایة پایینتر یعنی موقعی که به وقایع منفرد برخورد میکنیم، یاد
میگیریم که در مقابل آن عکسالعمل نشان بدهیم؛ مثلاً در یک روز بارانی از
چتر استفاده میکنیم و یا اگر هوای اتاق گرم باشد، کولر را روشن میکنیم.
اگر دانش ما در مورد سیستمهای اطرافمان محدود به وقایع پراکنده شود،
حداکثر کاری که میتوانیم بکنیم، عکسالعمل در مقابل آن است در صورتی که
اگر از انگاره رفتاری آن سیستم مطلع باشیم، برخورد ما با سیستم برخورد
تطبیقی خواهد بود. مرحلة عالیتر از شناخت سیستم وقتی است که ساختار آن را
بشناسیم. فقط در این صورت است که میتوان با سیستم برخورد خلاقانه داشت.
تفکر سیستمی به ما میگوید که انگارة رفتاری یک سیستم ناشی از ساختار آن
است و بنابر این میتوانیم به جای تطبیق خود با سیستم در همة احوال، این
امکان را داشته باشیم که با آگاهی از ساختار سیستم درصدد تغییر آن برآییم.
این نوع اندیشیدن به ما امکان میدهد که با سیستمهای اطرافمان برخورد خلاق
داشته باشیم. اگر این برخورد در چهارچوب تفکر سیستمی انجام پذیرد،
میتواند سیستم را به سطح بالاتری از توانایی و تطبیقپذیری برساند.
یک سیستم را میتوان به یک هرم یخی که در آب شناور است، تشبیه کرد. ما
معمولاً از طریق وقایع از وجود سیستم مطلع میشویم؛ مثلاً شلوغی جادهها و
یا تصادفات اتومبیلها نمایانگر وجود یک سیستم حمل و نقل است.
تفکر سیستمی به ما میآموزد که همیشه در پی درک ساختار سیستمها باشیم و
رفتار خود را فقط مقید به عکسالعمل در مقابل وقایع نکنیم. اشکال کار در
اینجاست که معمولاً رفتار و ساختار اکثر سیستمها از دیدهها پنهان هستند و
ما از این کوه یخی شناور، فقط قلة آن را (وقایع روزمره) که از آب بیرون
است، میبینیم. تفکر سیستمی به ما اجازه میدهد که با مشاهدة وقایع، به
سطوح عمیقتر سیستم راه پیدا کرده، در صورت لزوم بر آیندة سیستم اثر مثبتی
بگذاریم.
- ۹۵/۰۲/۲۵